Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منطقه گرم و خشک
2 . مکان جر و بحث و دعوا (مخصوصا سیاسی)
3 . هاتاسپات (مکانی عمومی با دسترسی به اینترنت)
4 . مکان پرطرفدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hotspot
/ˈhɑːt spɑːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منطقه گرم و خشک
1.Fire crews worked to douse hotspots left by two fires.
1. آتش نشانها کارکردند تا مناطق گرم و خشکی را که توسط دو آتشسوزی ایجاد شده بودند، آبیاری کنند.
2.No one has ever imaged a hotspot would exist in this country.
2. هیچ کس تصور نمیکرد که در این کشور یک منطقه گرم و خشک وجود داشته باشد.
2
مکان جر و بحث و دعوا (مخصوصا سیاسی)
منطقه ناآرام
1.Right now one of the world's hotspots is Afghanistan.
1. در حال حاضر یکی از مناطق ناآرام دنیا، "افغانستان" است.
2.UN forces have helped ease tensions in world hotspots since 1948.
2. نیروهای سازمان ملل، از سال 1948 کمک کردهاند تا تنش در مناطق ناآرام دنیا کاهش یابد.
3
هاتاسپات (مکانی عمومی با دسترسی به اینترنت)
4
مکان پرطرفدار
1.Go to one of those hotspots for your date.
1. برای قرار عاشقانهات به یکی از آن مکانهای پرطرفدار برو.
2.treat your clients to a cocktail at one of the hotspots.
2. مشتریانت را به یک کوکتل در یکی از این مکانهای پرطرفدار دعوت کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
hots
hotpot
hotplate
hotness
hotly
hottie
hound
hound dog
hour
hour hand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان