[اسم]

hotspot

/ˈhɑːt spɑːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منطقه گرم و خشک

  • 1.Fire crews worked to douse hotspots left by two fires.
    1. آتش نشان‌ها کارکردند تا مناطق گرم و خشکی را که توسط دو آتش‌سوزی ایجاد شده بودند، آب‌یاری کنند.
  • 2.No one has ever imaged a hotspot would exist in this country.
    2. هیچ کس تصور نمی‌کرد که در این کشور یک منطقه گرم و خشک وجود داشته باشد.

2 مکان جر و بحث و دعوا (مخصوصا سیاسی) منطقه ناآرام

  • 1.Right now one of the world's hotspots is Afghanistan.
    1. در حال حاضر یکی از مناطق ناآرام دنیا، "افغانستان" است.
  • 2.UN forces have helped ease tensions in world hotspots since 1948.
    2. نیروهای سازمان ملل، از سال 1948 کمک کرده‌اند تا تنش در مناطق ناآرام دنیا کاهش یابد.

3 هات‌اسپات (مکانی عمومی با دسترسی به اینترنت)

4 مکان پرطرفدار

  • 1.Go to one of those hotspots for your date.
    1. برای قرار عاشقانه‌ات به یکی از آن مکان‌های پرطرفدار برو.
  • 2.treat your clients to a cocktail at one of the hotspots.
    2. مشتریانت را به یک کوکتل در یکی از این مکان‌های پرطرفدار دعوت کن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان