خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسکن
[اسم]
housing
/ˈhaʊzɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسکن
[وابسته به خانه]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسکن
1.They invest in housing.
1. آنها، در مسکن(سازی) سرمایهگذاری میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
housework
housewife
housewarming
houses of parliament
houseproud
housing benefit
housing development
housing estate
housing project
housing unit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان