خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به هم چسبیدن (از ترس، سرما و ...)
2 . حلقه اتحاد
[فعل]
to huddle
/ˈhʌdəl/
فعل ناگذر
[گذشته: huddled]
[گذشته: huddled]
[گذشته کامل: huddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به هم چسبیدن (از ترس، سرما و ...)
حلقه زدن، چمباتمه زدن، خود را جمع کردن
مترادف و متضاد
huddle up
1.We huddled together for warmth.
1. برای گرما [برای گرم شدن]، به هم چسبیدیم.
[اسم]
huddle
/ˈhʌdəl/
قابل شمارش
2
حلقه اتحاد
اجتماع افراد یک تیم
تصاویر
کلمات نزدیک
huckleberry
hubris
hubcap
hubbub
hubble
hudson
hue
hue and cry
huff
huff and puff
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان