خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنگ
[اسم]
hue
/hju/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنگ
1.The hue of the room gave it a warm feeling.
1. رنگ اتاق به اتاق حس گرمی می داد.
2.The hue of the sunset was beautiful.
2. رنگ غروب خورشید زیبا بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
hudson
huddle
huckleberry
hubris
hubcap
hue and cry
huff
huff and puff
huffy
hug
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان