خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بغل کردن
2 . آغوش
[فعل]
to hug
/hʌg/
فعل گذرا
[گذشته: hugged]
[گذشته: hugged]
[گذشته کامل: hugged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بغل کردن
در آغوش گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در آغوش کشیدن
در آغوش گرفتن
بغل کردن
مترادف و متضاد
cuddle
embrace
hold
to hug somebody
کسی را بغل کردن
Hug me and tell me that you love me.
بغلم کن و بگو که دوستم داری.
[اسم]
hug
/hʌg/
قابل شمارش
2
آغوش
بغل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آغوش
بغل
مترادف و متضاد
embrace
1.Your hug means a world to me.
1. آغوشت برای من یک دنیا ارزش دارد.
to give somebody a hug
کسی را بغل کردن
Come and give me a hug.
بیا و مرا بغل کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
huffy
huff and puff
huff
hue and cry
hue
huge
hugely
hugh
hughes
huh
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان