خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انسان
[اسم]
humankind
/ˌhjuːmənˈkaɪnd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انسان
بشر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آدم
آدمیزاد
بنیآدم
1.The World Wars have been really bad for humankind.
1. جنگ های جهانی برای بشر بسیار بد بوده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
humanity
humanitarianism
humanitarian
humanist
humanism
humanlike
humanly
humanoid
humble
humble beginning
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان