خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فروتن
2 . سطح پایین (از لحاظ طبقه اجتماعی و...)
[صفت]
humble
/ˈhʌmbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: humbler]
[حالت عالی: humblest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فروتن
متواضع، افتاده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیافاده
افتاده
حقیر
سربهزیر
محقر
متواضع
فروتن
1.Despite her success she is still very humble.
1. علیرغم موفقیتش، او هنوز بسیار فروتن است.
2
سطح پایین (از لحاظ طبقه اجتماعی و...)
فقیر، فقیرانه
1.He lives in a humble one-bedroom cottage
1. او در کلبه فقیرانه تک خوابهای، زندگی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
humanoid
humanly
humanlike
humankind
humanity
humble beginning
humdrum
humerus
humid
humidifier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان