1 . عجله کردن 2 . جلو انداختن (روند چیزی)
[فعل]

to hurry up

/ˈhɜri ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: hurried up] [گذشته: hurried up] [گذشته کامل: hurried up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عجله کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: عجله کردن
مترادف و متضاد hasten hustle push dawdle delay slow down
  • 1.Hurry up or we'll be late!
    1. عجله کن وگرنه دیرمان می‌شود!
  • 2.hurry up, we need to go now.
    2. عجله کن، باید همین الان برویم.

2 جلو انداختن (روند چیزی)

to hurry somebody/something up
کسی/چیزی را جلو انداختن
  • Can you do anything to hurry my order up?
    می‌توانید کاری کنید تا سفارش من جلو بیفتد؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان