خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیسواد
2 . بیسواد
[صفت]
illiterate
/ɪˈlɪtərət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more illiterate]
[حالت عالی: most illiterate]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیسواد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اُمی
بیسواد
مترادف و متضاد
literate
1.A large percentage of the rural population was illiterate.
1. درصد زیادی از جمعیت روستایی بیسواد بودند.
2.My mom is illiterate.
2. مادرم، بیسواد است.
[اسم]
illiterate
/ɪˈlɪtərət/
قابل شمارش
2
بیسواد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیسواد
تصاویر
کلمات نزدیک
illiteracy
illinois
illicit
illegitimate
illegible
illness
illogical
illogicality
illuminate
illuminated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان