خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نورانی
2 . تزئینشده (با طلا، نقره، رنگ)
[صفت]
illuminated
/ɪlˈuːmᵻnˌeɪɾᵻd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more illuminated]
[حالت عالی: most illuminated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نورانی
چراغانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چراغان
روشن
منور
1.The doctor examined his x-ray on an illuminated screen.
1. دکتر عکس پرتونگاری او را روی یک صفحه نورانی نگاه کرد.
the illuminated city at night
شهر نورانی در شب
2
تزئینشده (با طلا، نقره، رنگ)
کارشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مذهب
تصاویر
کلمات نزدیک
illuminate
illogicality
illogical
illness
illiterate
illuminating
illumination
illuminator
illusion
illusory
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان