خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیر قابل نفوذ
[صفت]
impervious
/ɪmˈpɜrviəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more impervious]
[حالت عالی: most impervious]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غیر قابل نفوذ
تاثیر ناپذیر، مقاوم
مترادف و متضاد
impenetrable
impermeable
permeable
1.an impervious layer of cement
1. یک لایه غیر قابل نفوذ از سیمان
2.he seemed impervious to the chill wind.
2. او به نظر نسبت به آن باد سرد مقاوم بود.
3.she is impervious to the noises around her.
3. او نسبت به صداهای اطرافش تاثیر ناپذیر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
imperturbable
impertinent
impertinence
impersonation
impersonate
impetigo
impetuous
impetus
impinge
impious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان