خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحتتأثیر قرار دادن
[فعل]
to impress
/ˈɪmˌprɛs/
فعل گذرا
[گذشته: impressed]
[گذشته: impressed]
[گذشته کامل: impressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحتتأثیر قرار دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاثیر گذاشتن
to impress somebody
کسی را تحتتأثیر قرار دادن
You have to find a way to impress her.
باید راهی برای تحتتأثیر قرار دادن او پیدا کنی.
to impress somebody with something/somebody
کسی را با چیزی/کسی تحتتأثیر قرار دادن
He impressed her with his sincerity.
او با صداقتش او را تحتتأثیر قرار داد.
it impresses somebody that…
کسی را تحتتأثیر قرار دادن که...
It impressed me that she remembered my name.
من را تحتتأثیر قرار داد که او اسم من را یادش بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
impresario
impregnation
impregnate
impregnable
imprecise
impressed
impression
impressionable
impressionism
impressionist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان