Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بداههنوازی
[اسم]
improvisation
/ˌɪmprɑvɪˈzeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بداههنوازی
بداههگویی، بداههنویسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارتجال
بداههنوازی
1.she specializes in improvisation on the piano.
1. او در بداههنوازی با پیانو تخصص دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
improving
improvidently
improvident
improvidence
improver
improvisational theater
improvise
improvised
improvised explosive device
imprudence
کلمات نزدیک
improvement
improved
improve on
improve
impropriety
improvise
improvised
imprudence
imprudent
impudence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان