خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستگاه پرورش اطفال زودرس
[اسم]
incubator
/ˈɪŋkjubeɪtər/
قابل شمارش
1
دستگاه پرورش اطفال زودرس
1.Their baby was so small she spent three weeks in an incubator before going home.
1. نوزاد آنها انقدر کوچک بود که قبل از رفتن به خانه سه هفته در دستگاه ماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
incubation period
incubation
incubate
incriminate
incremental
incumbent
incur
incurable
incurably
incursion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان