Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مدیون
2 . بدهکار
[صفت]
indebted
/ɪnˈdetɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more indebted]
[حالت عالی: most indebted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مدیون
ممنون، قدردان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدهکار
مرهون
مدیون
formal
مترادف و متضاد
grateful
1.I am deeply indebted to my family for all their help.
1. من بسیار مدیون خانوادهام هستم به خاطر تمام کمکهایشان.
2
بدهکار
مقروض، وامدار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مقروض
a list of the most indebted nations
لیستی از بدهکارترین کشورها
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
indapamide
indaba
incus
incurved
incurvature
indebtedness
indecency
indecent
indecent exposure
indecently
کلمات نزدیک
incursion
incurably
incurable
incur
incumbent
indecency
indecent
indecent exposure
indecision
indecisive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان