خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اشاره
[اسم]
innuendo
/ɪnjuˈɛndoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اشاره
کنایه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گوشه
کنایه
مترادف و متضاد
implication
insinuation
1.During the debate, the politician made several innuendos about the sexual activities of his opponent.
1. طی مناظره، این سیاستمدار اشاره هایی به فعالیت های جنسی رقیبش کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
innovator
innovative
innovation
innovate
innocuous
innumerable
inoculate
inoculation
inoffensive
inopportune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان