خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آغاز کردن
2 . موسسه
3 . انجمن
[فعل]
to institute
/ˈɪnstəˌtut/
فعل گذرا
[گذشته: instituted]
[گذشته: instituted]
[گذشته کامل: instituted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آغاز کردن
اقدام کردن
1.She is threatening to institute legal proceedings against the hospital.
1. او تهدید کرده است که علیه بیمارستان اقدام به روند قانونی کند.
[اسم]
institute
/ˈɪnstəˌtut/
قابل شمارش
2
موسسه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انستیتو
نهاد
موسسه
مترادف و متضاد
institution
language institute
موسسه آموزش زبان
the Massachusetts Institute of Technology
موسسه فناوری ماساچوست
3
انجمن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انجمن
the Institute of Architects
انجمن معماران
تصاویر
کلمات نزدیک
instinctually
instinctively
instinctive
instinct
instil
institution
institutional
institutionalize
instruct
instruction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان