Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستور
2 . آموزش
3 . دستور (کامپیوتر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
instruction
/ɪnˈstrʌk.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستور
دستورالعمل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستورالعمل
مترادف و متضاد
directions
guide
order
to read/follow the instructions
دستورالعمل خواندن/پیروی کردن
You obviously didn't read the instructions properly.
شما آشکارا دستورالعمل را به خوبی مطالعه نکردید.
instructions on something
دستورالعمل برای چیزی
They need clear instructions on what to do next.
آنها درباره این که چه کاری بعدا انجام دهند به دستورالعمل واضحی نیاز دارند [آنها برای اقدامهای بعدیشان، به دستورالعمل واضح نیاز دارند].
to be under instructions to do something
دستور کاری را به کسی دادن
I'm under instructions to keep my speech short.
به من دستور دادند که سخنرانیام را کوتاه نگه دارم.
to ignore/carry out somebody’s instructions
دستور کسی را نادیده گرفتن/اجرا کردن
2
آموزش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آموزش
آموزگاری
تدریس
تعلیم
مترادف و متضاد
direction
lessons
teaching
tuition
instruction in/on something
آموزش در/درباره چیزی
The video provides instruction on how to operate the computer.
این ویدئو به شما درباره چگونگی کار کردن با کامپیوتر آموزش میدهد.
3
دستور (کامپیوتر)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستور
تصاویر
کلمات نزدیک
instruct
institutionalize
institutional
institution
institute
instruction manual
instructional
instructive
instructor
instrument
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان