خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میان پرده
[اسم]
interlude
/ˈɪntərluːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میان پرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میانپرده
1.a musical interlude
1. یک میان پرده موزیکال
2.There will now be a short interlude.
2. اکنون میان پرده ای کوتاه به نمایش در خواهد آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
interloper
interlocutor
interlock
interlibrary loan
interjection
intermarriage
intermarry
intermediary
intermediate
interment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان