Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (سطح) متوسط
2 . میانی
3 . زبانآموز سطح متوسط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
intermediate
/ˌɪn.t̬ərˈmiːd.iː.ət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intermediate]
[حالت عالی: most intermediate]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(سطح) متوسط
میانی، وسطی
1.This novel is too difficult for intermediate students of English.
1. این رمان، برای دانشآموزان (سطح) متوسط انگلیسی، بسیار دشوار است.
2
میانی
an intermediate stage of development
مرحله میانی رشد [توسعه]
[اسم]
intermediate
/ˌɪn.t̬ərˈmiːd.iː.ət/
قابل شمارش
3
زبانآموز سطح متوسط
تصاویر
کلمات نزدیک
intermediary
intermarry
intermarriage
interlude
interloper
interment
intermezzo
interminable
interminably
intermingle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان