خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوران میانپادشاهی
2 . وقفه
[اسم]
interregnum
/ˌɪntərˈrɛgnəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوران میانپادشاهی
دوران فترت، [دوران بیپادشاهی در میان سلطنت دو نفر]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوران فترت
2
وقفه
مترادف و متضاد
interval
1.interregnums in the march of humanity
1. وقفههایی در پیشرفت بشریت
تصاویر
کلمات نزدیک
interpreter
interpretative
interpretation
interpret
interpose
interrelate
interrelated
interrelation
interrogate
interrogation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان