1 . (به) داخل 2 . به 3 . تقسیم بر (ریاضی) 4 . علاقمند به
[حرف اضافه]

into

/ˈɪn.tuː/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به) داخل (به) درون، توی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اندر
  • 1.He's gone into a store across the street.
    1. او (به) داخل مغازه‌ای آن طرف خیابان رفت.
  • 2.Let's go into the living room.
    2. بیا به داخل اتاق نشیمن برویم.
کاربرد حرف اضافه into به معنای به داخل
حرف اضافه into به معنای درون و داخل چیزی است. این حرف اضافه تاکید بر حرکت کردن به سمت داخل چیزی دارد؛ اما حرف اضافه in (به معنای در، داخل) لزوما به معنای حرکت کردن نیست. مثلا:
".She is in the room" (او در اتاق است.)
"She walked into the room" (او به داخل اتاق رفت.)

2 به

  • 1.Her novels have been translated into nineteen languages.
    1. رمان‌های او به نوزده زبان ترجمه شده است.
  • 2.Peel the cucumber and chop it into small cubes.
    2. خیار را پوست کنید و به صورت مکعب‌های کوچک خرد کنید.
  • 3.We're planning to turn the smallest bedroom into an office.
    3. ما قصد داریم کوچکترین اتاق خواب را به دفتر کار تبدیل کنیم.
کاربرد حرف اضافه into به معنای به
حرف اضافه into به معنای "به" برای نشان دادن تغییر و تبدیل چیزی به چیز دیگر استفاده می‌شود. مثلا:
".Her novels have been translated into nineteen languages" (رمان‌های او به نوزده زبان ترجمه شده است.)
".We're planning to turn the smallest bedroom into an office" (ما قصد داریم کوچک‌ترین اتاق خواب را به دفتر کار تبدیل کنیم.)

3 تقسیم بر (ریاضی)

  • 1.4 into 12 is 3.
    1. 12 تقسیم بر 4 می‌شود 3.
توضیحاتی در رابطه با into
حرف اضافه into در این مفهوم اشاره بر تقسیم کردن دو عدد دارد. به این نکته توجه داشته باشید که مقسوم علیه در ابتدا می‌آید.

4 علاقمند به

informal
to be into something/somebody
به چیزی/کسی علاقه‌مند بودن
  • I’m really into folk music.
    من خیلی به موسیقی فولکلور علاقه‌مند هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان