خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرداختن
2 . ارائه دادن
3 . صفحهآرایی کردن
4 . پهن کردن
[فعل]
to lay out
/leɪ aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: laid out]
[گذشته: laid out]
[گذشته کامل: laid out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پرداختن
خرج کردن
informal
مترادف و متضاد
fork out
pay
spend
1.Sam had to lay out a fortune on that car.
1. "سم" مجبور شد بابت آن ماشین مبلغ کلانی بپردازد.
2
ارائه دادن
(روی کاغذ) آوردن
مترادف و متضاد
set out
1.All the terms and conditions are laid out in the contract.
1. تمام شرایط و ضوابط در این قرارداد آورده شدهاست [آمدهاست].
2.We have asked them to lay out their plans for the future of the park.
2. ما از آنها خواستیم تا برنامههایشان را برای آینده پارک ارائه دهند.
3
صفحهآرایی کردن
طراحی کردن
1.The designer laid out the book.
1. طراح، کتاب را صفحهآرایی کرد.
4
پهن کردن
1.He laid the map out on the table.
1. او نقشه را روی میز پهن کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lay off
lay into
lay in
lay figure
lay down
lay up
layer
layer cake
layette
laze
کلمات نزدیک
lay on
lay off
lay foundations
lay down the law
lay down
lay scratch
lay siege
lay the blame at somebody else's door
lay the finger on someone
lay up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان