خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پخش زنده (تلویزیون، رادیو و ...)
[اسم]
live broadcast
/lˈaɪv bɹˈɔːdkæst/
قابل شمارش
1
پخش زنده (تلویزیون، رادیو و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش زنده
تصاویر
کلمات نزدیک
live blog
live beyond one's means
live below the poverty line
live and let live
live
live down
live for
live hand to mouth
live high off on the hog
live in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان