خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همه در و پنجرهها را قفل کردن
2 . زندانی کردن
[فعل]
to lock up
/lɒk ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: locked up]
[گذشته: locked up]
[گذشته کامل: locked up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
همه در و پنجرهها را قفل کردن
1.Make sure you lock up before you leave.
1. مطمئن باش که قبل از رفتن، همه در و پنجرهها را قفل کنی.
2
زندانی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زندانی کردن
informal
1.Rapists should be locked up.
1. تجاوزگران (به زنان) باید زندانی شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lock the barn door after the horse is gone
lock out
lock in
lock away
lock
lock-keeper
lock-up
lockable
lockbox
locked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان