خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پول درآوردن
[عبارت]
make money
/meɪk ˈmʌni/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پول درآوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پول درآوردن
1.He makes a lot of money.
1. او خیلی پول درمیآورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
make modifications
make lunch
make love
make light of
make it up with
make no bones about it
make no difference
make of
make off with
make one's blood run cold
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان