1 . نمره 2 . علامت 3 . لکه 4 . مارک (اسم کوچک مردانه) 5 . نمره دادن 6 . علامت گذاری کردن 7 . جشن گرفتن
[اسم]

mark

/mɑrk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نمره

معادل ها در دیکشنری فارسی: نمره
مترادف و متضاد grade score
to get a (good/poor) mark in something
نمره (خوب/بد) گرفتن در چیزی
  • 1. She always gets good marks in English.
    1. او همیشه در درس انگلیسی نمره‌های خوبی می‌گیرد.
  • 2. What mark did you get in the biology exam?
    2. در امتحان زیست‌شناسی چه نمره‌ای گرفتی؟
to give somebody a high/low mark
به کسی نمره بالا/پایین دادن
the pass/full mark
نمره قبولی/کامل
  • 1. I got full marks in the spelling test.
    1. من در امتحان هجی نمره کامل گرفتم.
  • 2. What's the pass mark?
    2. نمره قبولی چیست [چند است]؟

2 علامت نشانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اثر انگ نشان علامت
  • 1.What does that mark mean?
    1. آن علامت به چه معناست؟

3 لکه جا

  • 1.There’s a dirty mark on the front of your shirt.
    1. لکه‌ی کثیفی جلوی پیراهنت هست.
a burn/scratch mark
جای سوختگی/خراش
  • a burn mark on the kitchen table
    یک جای سوختگی روی میز آشپزخانه

4 مارک (اسم کوچک مردانه) (Mark)

[فعل]

to mark

/mɑrk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: marked] [گذشته: marked] [گذشته کامل: marked]

5 نمره دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نمره دادن
to mark something
چیزی را نمره دادن
  • I was up all night marking exam papers.
    تمام شب در حال نمره دادن [تصحیح کردن] برگه‌های امتحان بودم.

6 علامت گذاری کردن علامت گذاشتن، مشخص کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نشان کردن
to mark something
چیزی را علامت‌گذاری کردن [مشخص کردن]
  • 1. I've marked my street on the map for you.
    1. خیابانم را برای شما روی نقشه علامت‌گذاری کرده‌ام.
  • 2. This cross marks the place where he died.
    2. این ضربدر جایی که او مُرد را مشخص می‌کند.
mark A with B
(آ) را با (ب) علامت‌گذاری کردن
  • Items marked with an asterisk can be omitted.
    مواردی که با ستاره علامت‌گذاری شده‌اند را می‌توان حذف کرد.
to be marked on something
روی چیزی مشخص بودن
  • Prices are marked on the goods.
    قیمت‌ها روی کالاها مشخص شده‌است [خورده‌است].

7 جشن گرفتن بزرگ داشتن

to mark something
چیزی را جشن گرفتن
  • 1. Carter’s 90th birthday will be marked with a large party at the Savoy Hotel.
    1. تولد 90 سالگی "کارتر" به صورت یک مهمانی بزرگ در هتل "ساووی" جشن گرفته خواهد شد.
  • 2. The ceremony marked the tenth anniversary of the end of the war.
    2. آن مراسم، دهمین سالگرد پایان جنگ را جشن گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان