خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روش
[اسم]
method
/ˈmeθ.əd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روش
شیوه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استیل
اسلوب
روش
روند
رویه
سبک
نحوه
شگرد
شیوه
طرز
طریقه
طور
متد
فرم
قاعده
مترادف و متضاد
approach
procedure
strategy
way
a reliable/an effective/a scientific ... method
روش قابل اتکا/تاثیرگذار/علمی و...
I think we should try again using a scientific method.
فکر کنم باید دوباره این کار را با استفاده از یک روش علمی امتحان کنیم.
method of something
روش چیزی
Today’s methods of birth control make it possible for a couple to choose whether or not to have a child.
روشهای امروزی پیشگیری از بارداری به زوجها این امکان را میدهد که انتخاب کنند بچهدار شوند یا نه.
method of doing something
روش انجام کاری
a new method of solving the problem
یک روش جدید حل مسئله
method for something/for doing something
روش برای چیزی/برای انجام کاری
effective methods for the storage and retrieval of information
روشهای موثر برای ذخیره و بازیابی اطلاعات
تصاویر
کلمات نزدیک
methi
methane
methamphetamine
methadone
meth
method acting
methodical
methodically
methodism
methodist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان