Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نیرومند
[صفت]
mighty
/ˈmaɪti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: mightier]
[حالت عالی: mightiest]
1
نیرومند
محکم، قوی، توانا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرتوان
توانا
قادر
قدرتمند
1.He hit him with a mighty blow across his shoulder.
1. او با ضربهای محکم به شانهی او زد.
2.The mighty God
2. خداوند توانا
تصاویر
کلمات نزدیک
might as well
might
miffed
mien
midwinter
mignon
migraine
migrant
migrate
migration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان