خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقطه عطف
2 . مسافتنما
[اسم]
milestone
/ˈmaɪlˌstoʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نقطه عطف
رویداد مهم، مرحله مهم
مترادف و متضاد
landmark
turning point
1.Finally passing the exam was a real milestone for her.
1. سرانجام قبول شدن در آن امتحان مرحله مهمی برای او بود.
a milestone in science
نقطه عطفی در علم
2
مسافتنما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسافتنما
تصاویر
کلمات نزدیک
milepost
mileage
mile
mildred
mildness
milieu
militancy
militant
militarism
military
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان