1 . نظامی 2 . ارتش
[صفت]

military

/ˈmɪl.ə.ter.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more military] [حالت عالی: most military]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نظامی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارتشی نظامی لشکری
  • 1.military action
    1. اقدام نظامی
  • 2.military forces
    2. نیروهای نظامی
  • 3.military service
    3. خدمت نظامی [سربازی]
[اسم]

military

/ˈmɪl.ə.ter.i/
غیرقابل شمارش

2 ارتش

  • 1.The military has opposed any cuts in defense spending.
    1. ارتش با هرگونه کاهش در بودجه دفاعی مخالفت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان