خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همصحبت شدن (با افراد در مهمانی و...)
2 . ترکیب شدن
[فعل]
to mingle
/ˈmɪŋɡl/
فعل ناگذر
[گذشته: mingled]
[گذشته: mingled]
[گذشته کامل: mingled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
همصحبت شدن (با افراد در مهمانی و...)
معاشرت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آمیختن
اختلاط کردن
نشست و برخاست داشتن
مترادف و متضاد
circulate
1.The party will be a good opportunity to mingle with the other students.
1. مهمانی فرصت خوبی برای همصحبت شدن با بقیه دانشجوها خواهد بود.
2
ترکیب شدن
مخلوط شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درآمیختن
مخلوط شدن
آمیختن
مترادف و متضاد
mix
1.Her tears mingled with the blood on her face.
1. اشکهای او با خون روی صورتش مخلوط شدند.
2.The colors mingled together to make brown.
2. (این) رنگها با هم ترکیب شدند تا (رنگ) قهوهای درست کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
minesweeper
mineralogy
mineral water
mineral spring
mineral
mini truck
mini-roundabout
miniature
miniaturist
minibar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان