خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بد انتخاب کردن هنرپیشه برای نقش
[فعل]
to miscast
/ˌmɪsˈkæst/
فعل گذرا
[گذشته: miscast]
[گذشته: miscast]
[گذشته کامل: miscast]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بد انتخاب کردن هنرپیشه برای نقش
نخوردن هنرپیشه به نقشی که بازی میکند
1.He was miscast as the romantic hero.
1. او اصلا به نقش یک قهرمان رومانتیک نمیخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
miscarry
miscarried
miscarriage of justice
miscarriage
miscalculation
miscellanea
miscellaneous
miscellany
mischief
mischievous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان