خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فریب دادن
[فعل]
to mislead
/ˌmɪsˈliːd/
فعل گذرا
[گذشته: misled]
[گذشته: misled]
[گذشته کامل: misled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فریب دادن
گمراه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نارو زدن
گمراه کردن
کلک زدن
مترادف و متضاد
deceive
1.He deliberately misled us about the nature of their relationship.
1. او از عمد ما را درباره ماهیت رابطهشان گمراه کرد.
2.Misleading the court in a trial is a serious offence.
2. فریب دادن هیئتمنصفه در دادگاه جرمی جدی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mislay
misjudge
misinterpretation
misinterpret
misinform
misleading
mismanage
mismanagement
mismatch
misnomer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان