خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناله کردن
2 . شکوه کردن
3 . آه
[فعل]
to moan
/moʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: moaned]
[گذشته: moaned]
[گذشته کامل: moaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ناله کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نالیدن
ناله کردن
1.He was moaning with pain.
1. او داشت از درد ناله میکرد.
2
شکوه کردن
گله کردن، شکایت کردن
1.He’s always moaning about the weather.
1. او همیشه از هوا شکوه میکند.
[اسم]
moan
/moʊn/
قابل شمارش
3
آه
ناله، آه و زاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آه و ناله
ناله
1.I heard a loud moan.
1. آه بلندی شنیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
mnemonics
mnemonic
mms
mmm
mm
moat
mob
mobile
mobile device
mobile home
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان