خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناز پرورده کردن
[فعل]
to mollycoddle
/ˈmɑːlikɑːdl/
فعل گذرا
[گذشته: mollycoddled]
[گذشته: mollycoddled]
[گذشته کامل: mollycoddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ناز پرورده کردن
لوس کردن
disapproving
old use
1.She was mollycoddled as a child.
1. او از بچگی نازپرورده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
molly
mollusk
mollusca
mollusc
mollify
molotov cocktail
molt
molten
molybdenum
mom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان