خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهطور بیمارگونه
2 . بهطرز هولناکی
[قید]
morbidly
/ˈmɔːrbɪdli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more morbidly]
[حالت عالی: most morbidly]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهطور بیمارگونه
بهطور ناسالم
1.He was morbidly fascinated with death.
1. او بهطرز بیمارگونهای شیفته مرگ بود.
2
بهطرز هولناکی
بهطور عجیبوغریب
a girl who morbidly wears her dead mother's clothes
دختری که بهطرز هولناکی لباسهای مادر مردهاش را میپوشد
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
moray eel
moray
morass
morally
moral
morbilli
morchella
more
morel
morn
کلمات نزدیک
morbid
moray
moratorium
morass
morals
mordant
more
more and more
more fun than a barrel of monkeys
more or less
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان