1 . مادر 2 . مادری کردن
[اسم]

mother

/ˈmʌðər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مادر

معادل ها در دیکشنری فارسی: والده مام مادر
مترادف و متضاد female parent mom mommy
  • 1.I want to buy a present for my mother and father.
    1. می‌خواهم برای مادرم و پدرم یک هدیه بخرم.
  • 2.My mother and father came to England in 1944.
    2. مادر و پدر من در سال 1944 به انگلستان آمدند.
  • 3.My mother was 21 when she got married.
    3. مادرم 21 ساله بود وقتی که ازدواج کرد.
  • 4.She is a mother of three.
    4. او مادر سه فرزند است.
توضیحاتی در رابطه با اسم mother
معادل اسم mother در فارسی "مادر" است. به والد مونث فرزند انسان یا حیوان یا کسی که برای کسی دیگر نقش مادر ایفا می‌کند، mother یا مادر گفته می‌شود. مثال:
".My mother was 21 when she got married" (مادر من 21 ساله بود وقتی که ازدواج کرد.)
[فعل]

to mother

/ˈmʌðər/
فعل گذرا
[گذشته: mothered] [گذشته: mothered] [گذشته کامل: mothered]

2 مادری کردن مادروار از کسی نگه‌داری کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مادری کردن
to mother somebody/something
برای کسی/چیزی مادری کردن
  • 1. He was a disturbed child who needed mothering.
    1. او یک کودک مضطرب بود که به مادری نیاز داشت.
  • 2. Stop mothering me!
    2. دست از مادری کردن برای من بردار!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان