خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موشی
2 . خجالتی و کمحرف
[صفت]
mousy
/ˈmaʊsi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: mousier]
[حالت عالی: mousiest]
1
موشی
قهوهای موشی
disapproving
mousy hair
موی موشی (رنگ)
2
خجالتی و کمحرف
disapproving
informal
1.She's sort of mousy.
1. او یهجورایی خجالتی و کمحرف است.
تصاویر
کلمات نزدیک
moustache
mousse
moussaka
mousetrap
mouser
mouth
mouth off
mouth to feed
mouth-organ
mouth-watering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان