خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماده مخدر
2 . اعتیاد آور
[اسم]
narcotic
/nɑrˈkɑtɪk/
قابل شمارش
[جمع: narcotics]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماده مخدر
آرام بخش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مواد مخدر
ماده مخدر
formal
specialized
مترادف و متضاد
opiate
painkiller
sedative
tranquillizer
1.a narcotics agent
1. پلیس مبارزه با مواد مخدر
2.Opium is a powerful narcotic.
2. تریاک یک ماده مخدر قوی است.
3.The doctor prescribed a narcotic medicine to soothe the patient's suffering.
3. دکتر برای تسکین درد بیمار دارویی آرام بخش برای او تجویز کرد.
[صفت]
narcotic
/nɑrˈkɑtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more narcotic]
[حالت عالی: most narcotic]
2
اعتیاد آور
خواب آور، مخدر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تخدیرکننده
مخدر
formal
specialized
مترادف و متضاد
opiate
painkilling
soporific
1.The substance has a mild narcotic effect.
1. ماده اثر اعتیاد آور ضعیفی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
narcissus
narcissism
nappy rash
nappy
napoleon
narcotics
narrate
narration
narrative
narrative poetry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان