خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهیاب
[اسم]
navigator
/ˈnævəˌgeɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
راهیاب
ناوبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رهیاب
ناوبر
1.the starry sky was a navigator's dream.
1. آسمان پرستاره، آرزوی هر راهیاب [ناوبر] بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
navigational
navigation
navigate
navigable
navel orange
navy
navy bean
navy blue
nay
nazi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان