خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در (همین) نزدیکی
2 . نزدیک
[قید]
nearby
/nɪrˈbɑɪ/
غیرقابل مقایسه
1
در (همین) نزدیکی
در (همین) اطراف
مترادف و متضاد
close at hand
close by
not far away
within reach
1.I noticed a policeman standing nearby.
1. متوجه شدم که یک افسر پلیس در همین نزدیکی ایستاده است.
[صفت]
nearby
/nɪrˈbɑɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more nearby]
[حالت عالی: most nearby]
2
نزدیک
مترادف و متضاد
close at hand
close by
not far away
within reach
faraway
1.We stopped at a nearby store to buy some food.
1. ما برای خریدن غذا در یک فروشگاه نزدیک توقف کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
near-sighted
near miss
near future
near east
near
nearest
nearest and dearest
nearly
nearness
nearside
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان