خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مضطرب
2 . عصبی (زیستشناسی)
[صفت]
nervous
/ˈnɜr.vəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more nervous]
[حالت عالی: most nervous]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مضطرب
عصبی، نگران
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرتنش
دستپاچه
عصبی
مترادف و متضاد
anxious
apprehensive
edgy
stressed
worried
calm
cool
easy-going
relaxed
nervous about/of something
درباره/بهخاطر چیزی نگران [مضطرب] بودن
1. Consumers are very nervous about the future.
1. مصرفکنندهها بسیار درباره آینده نگران هستند.
2. The horse may be nervous of cars.
2. اسب ممکن است بهخاطر ماشینها مضطرب شده باشد.
to get nervous
مضطرب شدن
He gets very nervous before exams.
او قبل از امتحانات خیلی مضطرب میشود.
nervous about/of doing something
بهخاطر/درباره چیزی مضطرب بودن
He had been nervous about inviting us.
او بهخاطر دعوت کردن ما مضطرب بود.
2
عصبی (زیستشناسی)
[وابسته به اعصاب]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عصبی
a nervous condition/disorder/disease/system
بیماری/اختلال/بیماری/سیستم عصبی
تصاویر
کلمات نزدیک
nerves on edge
nerves of steel
nerves
nerve-wracking
nerve-racking
nervous breakdown
nervous energy
nervous system
nervously
nervousness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان