خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لمیدن
2 . در جای امن قرار داشتن
[فعل]
to nestle
/nˈɛsəl/
فعل ناگذر
[گذشته: nestled]
[گذشته: nestled]
[گذشته کامل: nestled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لمیدن
آسودن، آرامیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جا خوش کردن
1.He hugged her and she nestled against his chest.
1. او در آغوشش گرفت و او به سینهاش لم داد.
2.The baby nestled in her arms.
2. نوزاد در آغوشش آرامید.
2
در جای امن قرار داشتن
در جای دنج بودن
1.The little town nestles at the foot of the hill.
1. (این) شهر کوچک در پایین تپه (در یک جای دنج) جای دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
nesting place
nester
nest of tables
nest egg
nest
nestled
nestling
nestor notabilis
nestor paz zamora commission
nestorian church
کلمات نزدیک
nest egg
nest
nessie
nervy
nervousness
nestling
net
net curtains
net earnings
net profit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان