[صفت]

nervy

/ˈnɜrvi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: nervier] [حالت عالی: nerviest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرجرئت باشهامت

informal
مترادف و متضاد brave confident
  • 1.She is really nervy.
    1. او خیلی پرجرئت است.

2 مضطرب پرتنش

informal
مترادف و متضاد anxious nervous
  • 1.You seem quite nervy this morning.
    1. امروز صبح خیلی مضطرب به‌نظر می‌رسی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان