Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . معمولی
[صفت]
ordinary
/ˈɔːrdneri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ordinary]
[حالت عالی: most ordinary]
1
معمولی
عادی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معمولی
عادی
مترادف و متضاد
normal
standard
typical
abnormal
1.It was just an ordinary house.
1. آن فقط خانهای معمولی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
ordinarily
ordinal number
ordinal
orderly
orderliness
ordinary fraction
ordinary seaman
ordination
ordnance
ore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان