خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جهتیابی
2 . جهت
3 . گرایش
4 . آشناسازی
[اسم]
orientation
/ˌɔːriənˈteɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جهتیابی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جهتیابی
1.If you feel lost, you can look up to find a familiar tall building and use it for orientation.
1. اگر حس میکنی گم شدی، میتوانی به بالا نگاه کنی و یک ساختمان بلند پیدا کنی و از آن برای جهتیابی استفاده کنی.
2
جهت
موقعیت مکانی
1.The building has an east-west orientation.
1. آن ساختمان جهت شرقی-غربی دارد.
3
گرایش
جهتگیری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جهتگیری
4
آشناسازی
تصاویر
کلمات نزدیک
orientate
orientalist
orientalism
oriental
orient
orienteering
orifice
origami
origin
original
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان