خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیرون
[عبارت]
out in the open
/aʊt ɪn ði ˈoʊpən/
1
بیرون
در فضای باز
1.Children need to play out in the open.
1. بچهها باید بیرون بازی کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
out cold
out
oust
ourselves
ours
out loud
out of
out of breath
out of date
out of desperation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان