خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ازدحام (بیش از حد)
[اسم]
overcrowding
/ˈoʊvərˌkraʊdɪŋ/
غیرقابل شمارش
1
ازدحام (بیش از حد)
1.He was released from prison due to overcrowding.
1. او از زندان به دلیل ازدحام (بیش از حد) آزاد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
overcrowded
overcook
overconfident
overcompensate
overcome
overdo
overdone
overdose
overdraft
overdraw
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان