1 . زیاده‌روی کردن
[فعل]

to overdo

/ˈoʊvərˈdu/
فعل گذرا
[گذشته: overdid] [گذشته: overdid] [گذشته کامل: overdone]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیاده‌روی کردن بیش از حد (از چیزی) استفاده کردن

  • 1.I overdid it in the gym and hurt my back.
    1. من در باشگاه زیاده‌روی کردم و به کمرم آسیب زدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان